احصار و صدّاحصار و صدّ، بازداشتن مُحْرم از ادامه حج یا عمره است. ۱ - مفهوم احصارواژه احصار در لغت به معنای در تنگنا قراردادن و صدّ به معنای منع کردن [۱]
مجمعالبحرین، ج۱، ص۵۲۳، «حصر»
آمده و در اصطلاح فقهی بازداشتن مُحرم، از انجام مناسک حج یا عمره است که بر اثر عوامل بیرونی، از قبیل دشمن یا عوامل درونی، مانند بیماری صورت میگیرد. [۲]
مصطلحاتالفقه، ص۴۳.
امام خمینی در تحریرالوسیله در تعریف مصدود و محصور مینویسند: «المصدود: من منعه العدوّ او نحوه عن العمرة او الحجّ، و المحصور: من منعه المرض عن ذلک» یعنی مصدود کسی است که دشمن و یا مانند آن، او را از عمره یا حج جلوگیری کند و محصور کسی است که بیماری او را از این جهت باز دارد. از آنجا که شخص محرم باید اعمال را کامل کند و در نهایت با تراشیدن یا کوتاه کردن موی سر یا ناخن و همچنین با طواف نساء از احرام خارج گردد و فرد محصور و مصدود از انجام آنها ناتوان است لذا وضعیت ویژهای برای او پدید آمده و احکام خاصی دارد. ۲ - تفکیک معنی احصارگروهی از فقهای امامیه میان دو اصطلاح «احصار» و «صدّ» تفکیک میکنند؛ آنان احصار را در خصوص مانع درونی، مانند بیماری و صدّ را در خصوص موانع بیرونی، مانند جلوگیری دشمن بهکار میبرند. [۵]
فقهالقرآن، ج۱، ص۳۱۶.
مستند این گروه اولا روایات است که در آنها به تفاوت میان محصور و مصدود تصریح شده [۸]
المعتمد، ج۵، ص۴۲۲
و در احکام میان آن دو فرق گذاشته شده است؛ ثانیاً در قرآن واژه صدّ به مشرکان نسبت داده شده است؛ولی واژه احصار به صورت فعل مجهول به کار رفته که با منع بر اثر عوامل درونی مناسب است؛ ثالثاً برخی لغتشناسان همانند ابنسکّیت ، تغلب و فرّاء احصار را به مانع بیماری که انسان را از سفر یا مشاغل دیگر بازدارد مربوط میدانند.گفته شده:در کلام عرب فرق میان احصار و حصر این است که احصار تنها در مورد بیماری بهکار میرود؛ ولی حصر با صدّ مرادف است و در مورد دشمن بهکار میرود. [۱۶]
جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۲۹۱.
[۱۷]
جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص،۲۹۲-۳۱۱.
ولی گروهی دیگر، با استناد به شأن نزول آیه ۱۹۶ بقره مبنی بر منع مشرکان از ورود پیامبر و اصحابش به مکه احصار را بر هرگونه مانعی که انسان را از حج و عمره بازدارد حملکردهاند؛ [۱۹]
جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص۲۹۱-۲۹۲.
[۲۰]
جامعالبیان، مج۲، ج۲، ص.
[۲۱]
المحلیبالاثار، ج۵، ص۲۲۱.
[۲۲]
المغنی، ج۳، ص۵۱۶.
بر این اساس، هر یک از دو اصطلاح احصار و صدّ، شامل منع دشمن یا بیماری میشود.۳ - گناه احصار و صدّمناسک حج و عمره از شعائر مهمّ دین مقدس اسلام است و گناه بازداشتن از مناسک حج به حدّی بزرگ است که قرآن آن را در کنار کفر تقبیح میکند. در آیه ۲۵ فتح میفرماید:«هُمُالَّذینَ کَفَروا وصَدّوکُم عَنِ المَسجِدِالحَرامِ» و در ادامه این چنین بیان میدارد: اگر مردان مسلمان و زنان مسلمانی که آنها را نمیشناسید در میان آنان نبودند و بیم آن نبود که آنها را پایمال کنید و نادانسته مرتکب گناه شوید خدا دست شما را از آنان بازنمیداشت و فرمان حمله به آنان را میداد:«ولَولا رِجالٌ مُؤمِنونَ و نِساءٌ مُؤمِنتٌ لَمتَعلَموهُم اَن تَطَوهُم فَتُصیبَکُم مِنهُم مَعَرَّةٌ بِغَیرِ عِلم...»؛ همچنین در آیه ۲ مائده به مسلمانان هشدار داده شده که دشمنی با مشرکان مجوّز تعدّی به آنان نیست؛ آنان اگر از روی ستم مسلمانان را از انجام مناسک حج بازداشتهاند، ولی مسلمانان بر آنان ستم و تعدی نکنند:«... ولایَجرِمَنَّکُم شَنَانُ قَوم اَن صَدّوکُم عَنِ المَسجِدِالحَرامِ اَن تَعتَدوا...». در آیاتی به بازدارندگان از مسجدالحرام ، وعده عذاب دردناک داده شده است:«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا ویَصُدّونَ عَن سَبیلِاللّهِ والمَسجِدِ الحَرامِ... نُذِقهُ مِن عَذاب اَلیم»؛ همچنین در آیه ۳۴ انفال میفرماید:«وما لَهُم اَلاّ یُعَذِّبَهُمُ اللّهُ و هُم یَصُدّونَ عَنِ المَسجِدِالحَرامِ...»، ولی از سوی دیگر، در آیه قبل وجود پیامبر در میان آنان و نیز استغفار را مانع عذاب آنان دانسته است:«وما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُم و اَنتَ فِیهِم وما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُم وهُم یَستَغفِرون». درجمع بین این دو آیه احتمالاتی دادهاند. [۲۷]
جامعالبیان، مج۶، ج۹، ص۳۰۸-۳۱۵.
[۲۸]
التفسیرالکبیر، ج۱۵، ص۱۵۸.
از جمله اینکه مراد از عذاب در آیه ۳۳، عذاب استیصال و از سنخ عذابهایی است که امتهای گذشته با آن منقرض شدهاند و منظور از آن در آیه ۳۴ مجازاتهایی مانند قتل و اسارت است که مشرکان پس از مهاجرت و بیرون شدن مؤمنان از مکّه به آن گرفتار میشوند. [۲۹]
مجمعالبیان، ج۴، ص۸۲۹.
[۳۰]
التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۵۸
۴ - احکام محصور و مصدوددر فقه مسائل متعددی درباره احصار و صدّ مطرح شده است. شخصی که بر اثر احصار و صدّ از ادامه حج باز میماند، از احرام خارج و به اصطلاح «مُحِلّ» میشود؛ با این تفاوت که مصدود، از هر نظر از احرام خارج میشود؛ ولی محصور نسبت به همه چیز به جز زن ، از احرام خارج میشود. آن دو برای خروج از احرام قربانی و حلق یا تقصیر (سر تراشیدن یا ناخن گرفتن) میکنند؛ چنانکه در آیه ۱۹۶ بقره به مطلب فوق اشاره شده است:«واَتِمُّوا الحَجَّ والعُمرَةَ لِلّهِ فَاِن اُحصِرتُم فَمَااستَیسَرَ مِنَ الهَدیِ و لاتَحلِقوا رُؤسَکُم حَتّی یَبلُغ الهَدی مَحِلَّه...». آنچه در قرآن در این زمینه آمده بهصورت گذرا و کلّی است؛ ولی فقها در این باره بر اساس روایات به تفصیل سخن گفتهاند. آنان میان احکام مصدود و محصور تفاوتهایی گذاشتهاند و نیز درباره موانع دیگری که مُحرم را از کامل کردن مناسک حج و عمره باز میدارد، مانند از دست دادن هزینه سفر، شکستگی پا ، گم کردن راه بحث کردهاند که آیا به بیماری و منع دشمن ، ملحق میشود یا نه؟ [۳۲]
زبدةالبیان، ص۳۲۰.
امام خمینی که معتقد به تفاوت بین وظیفه مصدود و وظیفه محصور است درباره حکم مصدود مینویسند: «کسیکه برای عمره یا حج محرم شد واجب است که تمام کند و اگر آن را تمام نکرد در احرامش باقی میماند، بنابراین اگر برای عمره احرام بست و دشمن و نحو آن مانند عمّال دولت یا غیر آنها او را از رفتن به مکه جلوگیری کردند و برای او راهی غیر از همان راهی که مصدود شده نبود، یا بود و لیکن مخارج رفتن از آن راه را نداشت، برایش جایز است آنچه را که بر او حرام شده بود بر خود حلال کند، به اینکه در همان جا یک گاو یا گوسفند سر ببرد یا یک شتر نحر کند و احتیاط آن است که با این قربانی نیّت تحلّل (و در حلالیّت قرار گرفتن نسبت به محرمات احرام) نماید. و همچنین احتیاط آن است که تقصیر کند؛ پس همهچیز حتی زنها بر او حلال میشوند.» ۵ - اهم احکام محصورامام خمینی درباره وظیفه محصور برای محل شدن میفرمایند: «اگر برای حج محرم شود و به واسطه بیماری نتواند به عرفات و مشعر برسد، در صورتیکه بخواهد مُحل شود بر او قربانی واجب است و احتیاط (واجب) آن است که قربانی یا قیمت آن را به منا بفرستد و قرار بگذارد که در روز عید در منا ذبح شود و وقتیکه ذبح شد از جهت همهچیز غیر از زنها مُحل میشود.» [۳۵]
موسوعة الامام الخمینی، ج۲۲، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۴۸۷، کتاب الحج، القول:فی الصد و الحصر، مسالة ۱۰.
۵.۱ - وجوب قربانیتعدادی از فقها بر مصدود قربانی را واجب نمیدانند؛ ولی مشهور آن را واجب دانسته، بلکه بر وجوب آن ادعای اجماع شده است. [۳۶]
المعتمد، ج۵، ص۴۲۲.
این مطلب را بنا بر اینکه آیه شامل مصدود نیز بشود، میتوان از آیه کریمه استفاده کرد:«... فَاِن اُحصِرتُم فَمَا استیسر من الهَدی...». در هر حال، اگر حیوانی برای قربانی نیافت، یا هزینهای برای خرید آن نداشت باید ده روز روزه بگیرد که سه روز آن در حج و هفت روز پس از بازگشت به وطن خواهد بود:«... فَمَن لَمیَجِد فَصِیامُ ثَلثَةِ اَیّام فِی الحَجِّ و سَبعَة اِذا رَجَعتُم تِلکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ...». ۵.۲ - مکان و زمان قربانیفقهای شیعه معتقدند که مصدود باید در همانجا که از ادامه حج یا عمره توسط دشمن بازمانده، قربانی کند؛ هرچند آن مکان خارج از حرم باشد؛ سپس با حلق یا تقصیر از احرام خارج شود. مستند آنان در این مسأله عمل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در حدیبیه و همچنین برخی از روایات است؛ [۳۹]
زبدةالبیان، ص۳۱۰.
[۴۲]
زبدةالبیان، ص۳۱۰.
لیکن محصور باید برای قربانی کردن نایب بگیرد و در صورتی که احصار در عمره (مفرده) صورت گرفته باشد، نایب قربانی او را به مکه ببرد و ذبح کند و با نایب وعده زمان قربانی کردن را بگذارد. هنگام وعده که فرا رسید شخص بیمار تقصیر کند (مو یا ناخن بگیرد) و از احرام خارج شود و اگر احصار در حج صورت گرفته نایب قربانی را به منی ببرد و در روز عید قربان آن را ذبح کند. [۴۳]
مجمعالبیان، ج۲، ص۵۱۹.
با توجه به اینکه فرستادن قربانی به مکه یا منا به محصور اختصاص دارد و مصدود را شامل نمیشود، برخی ادعا کردهاند که جمله «حَتّی یَبلُغَ الهَدیُ مَحِلَّهُ...» در آیه ۱۹۶ بقره دلیل بر این است که «أُحصرتُم» برخلاف آنچه از شأن نزول استفاده میشود به بازماندن از مناسک بر اثر بیماری اختصاص دارد. [۴۵]
زبدةالبیان، ص۳۱۱.
۵.۳ - چگونگی خروج محصور از احرامخروج از احرام برای شخص مصدود، با قربانی و حلق یا تقصیر حاصل میشود. البته باید در هنگام قربانی نیت خروج از احرام (نیت اِحلال) کند و در نتیجه همه محرمات احرام بر او حلال میشود؛ ولی محصور اگر در عمره مفرده باشد نسبت به همه چیز جز همسر ، از احرام خارج میشود و همسر بر او حرام میماند، تا زمانی که عمره مفردهای انجام دهد و پس از طواف نساء همه محرمات احرام از جمله همسر بر او حلال میشود و اگر احصار در عمره تمتع باشد، با قربانی کردن، همه محرمات حتی همسر بر او حلال میگردد و اگر احصار در حج باشد احتیاط آن است که نسبت به همسر از احرام خارج نشود؛ مگر آنکه در حج یا عمره مفردهای طواف نساء بهجا آورد. [۴۶]
المعتمد، ج۵، ص۴۴۹-۴۵۴.
۶ - دامنه وجوب قربانی بر محصورمستحب است انسان هنگام مُحرم شدن، با خدا شرط کند که اگر محصور یا مصدود شد خداوند او را از احرام خارج کند که به آن اصطلاحاً « شرط احلال » گویند. [۴۷]
عروةالوثقی، ج۲، ص۳۸۹
فایده این شرط به نظر برخی، سقوط قربانی از محصور و مصدود است. آنان گفتهاند: هر چند آیه کریمه «فَاِن اُحصِرتُم فَمَا استَیسَر مِنَ الهَدی» عموم دارد؛ ولی عموم آن به روایت ذریح محاربی تخصیص خورده است. وی میگوید:به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم: اگر محرم در عمره تمتع محصور شود چه باید بکند؟ حضرت فرمود: آیا با خداوند شرط احلال نکرده است؟ گفتم: چرا. فرمود: به وطنش بازگردد و هیچ باکی بر او نیست و سال آینده نیز لازم نیست به حج برود؛ زیرا خداوند سزاوارتر است که به عهد و پیمان وفا کند. [۴۸]
المعتمد، ج۲، ص۵۰۹.
۷ - فهرست منابع۱. بحارالانوار. ۲. التفسیر الکبیر. ۳. جامع البیان عن تأویل آی القرآن. ۴. جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام. ۵. زبدةالبیان فی براهین احکام القرآن. ۶. عروةالوثقی. ۷. فقهالقرآن، راوندی. ۸. مجمعالبحرین. ۹. مجمعالبیان فی تفسیر القرآن. ۱۰. المحلّی بالآثار. ۱۱. مصطلحات الفقه و معظم عناوینة الموضوعیه. ۱۲. المعتمد فی شرح المناسک. ۱۳. المغنی و الشرح الکبیر. ۱۴. الموسوعة الفقهیة المیسره. ۱۵. وسائلالشیعه. ۸ - پانویس
۹ - منبع• دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از احصار و صدّ. • ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر)، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ردههای این صفحه : دیدگاه های فقهی امام خمینی
|